ای دیار روشنم شد تیره چون شب روزگارت / کو چراغی جز تنت کاتش زنم در رهگذارت / ماه کو؟ خورشید کو؟ بهرام و ناهیدت کجاست؟ / چشم روشن کو که فانوسش کنم در شب های تارت؟ آبرویت را چه پیش آمد که این بی آبرویان می گشایند آب در گنجینه های افتخارت...
این شعری بود از سیمین بهبهانی که در روز سوم تیر در یک جلسه نسبتا مهم در محل سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی [ادوار تحکیم وحدت] برای حضار خواند .
این روز ها صحبت از مهندس موسوی زیاده. مهندس را حدود دو هفته پیش در گردهمایی و تجمع مسالمت آمیز زنان در میدان هفت تیر که به یمن نیروهای امنیتی به آشوب و زد و خورد مبدل شد بازداشت کردند . محمد شریف وکیل پرونده موسوی اتهام موسوی را نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی اعلام کرد.
از دوستی که با مهندس ارتباط دارد شنیدم که او را فردی سالم و آگاه خطاب کرد . مهندس موسوی شخصیت نام آشنایی است .او را همه از قبل می شناسند.چه در زمان مجلس ششم چه هم اکنون و به سمت دبیر کلی ادوار تحکیم وحدت و چه بسا در آینده به عنوان یک زندانی سیاسی.
درود.
منم ۲باره اومدم.فکر نمی کنی مشخصاتتو کامل دادی؟می دونی. شاید ۱ روز در مورد من بنویسی.ببینیمت.
شاد و پیروز باشی
salam..mage dustat behet nagoftan dige bikhial?hala bad baham harf mizanim......manam emtehano bad dadam.bad mibinamet...
درود... منظورم اینه که می ترسم دیگه نبینمت.امتحانت تموم شد زنگ بزن ببینیمت.دیگه هیچ شانسی برای توجیح کردن نداری...
شاد و پیروز باشی